موجودات زنده در آسمان‌ها

نويسنده:دكتر محمد علي رضائي اصفهاني

آسمان يكي از شورانگيزترين موضوعات فكري بشر بوده است و اين فكر كه آيا در آسمان موجودات زنده يا عاقل ديگري وجود دارد يا ندارد يكي از دغدغه‌هاي بشر است . برخي آيات قرآن به وجود موجوداتي زنده در آسمان اشاره دارد. مفسران و صاحب‌نظران در اين مورد به اين آيات استدلال كرده‌اند:
« و من آياته خلق السموات و الارض و ما بث فيها من دابة و هو علي جمعهم اذا يشاء قدير»[1]
« و از نشانه‌هاي [قدرت] اوست آفرينش آسمانها و زمين و آنچه از [انواع] جنبنده در ميان آن دو پراكنده است و او هر گاه بخواهد برگرد آوردن آنان تواناست.»
« يسئله من في السموات و الارض كل يوم هو في شأن»[2]
« هر كه در آسمان‌ها و زمين است از او درخواست مي‌كند؛ هر زمان، او در كاري است.»
و نيز آياتي ديگر كه تعبير « من في السموات» : رعد/ 15 ـ اسراء /55 ـ مريم / 93 ـ انبياء / 19.
« ولله يسجد ما في السموات و ما في الارض من دابة و الملائكة‌ و هم لايستكبرون»[3]
« و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين از جنبندگان و فرشتگان است، براي خدا سجده مي‌كنند و تكبر نمي‌ورزند»
« تسبح له السموات السبع و الارض و من فيهن»[4]
« آسمانهاي هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست او را تسبيح مي‌گويند.»
« الله الذي خلق سبع سموات و من الارض مثلهن ...»[5]
« خدا همان كسي است كه هفت آسمان و همانند آنها ( هفت ) زمين آفريد.»
« قال ربي يعلم القول في السماء و الارض » [6]
« [پيامبر] گفت: پروردگارم [هر] گفتار[ي] را در آسمان و زمين مي‌داند»
« انا زينا السماء‌الدنيا بزينة‌الكواكب و حفظاً من كل شيطان مارد لا يسمعون الي الملا الاعلي و يقذفون من كل جانب » [7]
« ما آسمان دنيا را به آرايش ستارگان درخشنده بياراستيم و آن را از هر شيطنت كار تجاوزگري محفوظ داشتيم به طوري كه نمي‌توانند به سوي مردم بالاتر گوش فرا دارند و اگر بخواهند تجاوز نمايند از هر طرف تيرباران مي‌شوند.»[8]
و نيز آياتي كه تعبير « مشارق و مغارب» دارد (معارج/40 ـ صافات /5 ـ اعراف /137). و نيز كلمه « العالمين» (جهان‌ها) كه هفتاد و سه بار در قرآن تكرار شده است.
انسانها بر اساس هيئت بطلميوسي قرن‌ها فكر مي‌كردند كه ستارگان ميخ‌هاي كوبيده بر سقف آسمان هستند[9] ولي پس از پيدايش هيئت جديد كپرنيكي و كشفيات تازه در پهنه آسمان به فكر وجود موجودات عاقل و متفكر در كرات ديگر افتادند و در اين مورد به تفكر و جستجو پرداختند و قسمتي از تلاش بشر براي صعود به آسمانها در پي همين جستجوگري بوده است.
ايزاك آسيموف در كتاب اكتشافات قرن بيستم مي‌نويسد:
« بخاطر نتايج و داده‌هاي صحيح سفر فضايي، بايد به ستارگان دست يابيم، ما بايد سياراتي نظير زمين را كه دور آنها مي‌چرخند و بر روي خود دوست و دشمن. ابر مردها و هيولاها را حمل مي‌كنند، پيدا كنيم.»[10]
هنگامي كه اولين انسان يعني « آرمسترانگ » در ژولاي سال 1969 ميلادي پا به سطح ماه گذاشت اين عطش شديدتر شد. در اين مورد مطالعات گسترده دانشمندان حاكي از آن است كه : تنها در كهكشان ما (راه شيري)600 كره مسكوني وجود دارد و در اين ستارگان تمدني شبيه تمدن زمين ديده مي‌شود. و بر طبق حسابي در عالم هستي 600 ميليون كره مسكوني وجود دارد.[11] و در تحقيق كه با همكاري يكي از دانشمندان فضايي شوروي و آمريكا تحت عنوان « ما تنها نيستيم» منتشر شد، اعلام گرديد كه : در كهكشان ما دست كم 1000 ميليون كره قابل زندگي موجود است.[12]
جمعي از دانشمندان اخترشناس كه « هرثل » از جمله آنهاست معتقدند كه مجموع ستارگان ثابت و سيار مسكون مي‌باشند و تجليات اسرارآميز حيات هرگز منحصر به زمين نيست. منتهي شرايط حيات بر حسب انواع جانداراني كه در هر يك از كرات آساني زندگي مي‌كنند متفاوت است.[13]
عبدالرزاق نوفل نيز گزارشات متعددي از دانشمندان نقل مي‌كند كه حاكي از وجود حيات و موجودات زنده در كرات ديگر است.[14] و سپس از قول برخي دانشمندان نقل مي‌كند كه : تاكنون وجود موجودات زنده عاقل در غير زمين اثبات نشده است ولي با تفكر و شواهد علمي مي‌توان گفت كه در كرات ديگر حيات وجود دارد پس معقول نيست كه بگوييم ما تنها ساكنان اين جهان بزرگ هستيم.[15]
عبدالغني الخطيب طي يك بحث مفصل، موضوع وجود زندگي در كرات ديگر را از سه جهت (عقلي ـ علمي ـ قرآني) مورد بررسي قرار داده است.
از جهت عقلي استدلال مي‌كند كه : اگر در فضاي كرات به وسعت آسمانها، آفريده‌اي نباشد بر حكمت خدا شايسته نيست كه آنها را خالي بگذارد... عقل تيزبين اين امر را بعيد مي‌داند و معتقد است كه در فضاي هستي آفريدگان ديگر هستند كه مانند موجودات زميني زندگي مي‌كنند.[16] و از نظر علمي استدلال مي‌كند كه : سراسر جهان هستي از حيث تركيب و ساختمان و نظم شبيه به هم هستند واين نشان مي‌دهد كه ايجاد كننده آنها يكي است و ماده آنها همانند است و موجودات آنها همانند موجودات زمين‌اند... اگر دانشمندان نتوانسته‌اند اين موجودات زنده را ببينند و به آن يقين حاصل كنند به اين معنا نيست كه منكر وجود هستي در ستارگان باشند ممكن است دانشمدان ديگر بتوانند با وسايل خود اين مجهول را كشف كنند و به وجود زندگي در كرات ديگر يقين آورند.[17]
در اينجا آيات را به صورت جداگانه مي‌آوريم نظرات مفسران و صاحب‌نظران را در مورد آنها مرور مي‌كنيم:
الف : « و من آياته خلق السموات و الارض و ما بث فيهما من دابة‌» [18]
« و از آيات او آفرينش آسمانها و زمين و آنچه از جنبندگان در آنها خلق كرده است و منتشر نموده است»
علامه طباطبائي(ره) در ذيل آيه فوق مي‌فرمايد:
« ظاهر آيه اين است كه در آسمانها خلقي از جنبندگان (دواب) مثل روي زمين وجود دارد و اگر كسي بگويد كه منظور از جنبندگان آسمان ملائكه هستند مردود است چرا كه كلمه « دواب» بر ملائكه اطلاق نشده است.»[19]
و صاحب تفسير نمونه مي‌نويسد:
« كلمه « دابة » شامل موجودات ذره‌بيني تا حيوانات غول پيكر مي‌شود... و اين آيه دلالت بر وجود انواع موجودات زنده در آسمان‌ها دارد اگر چه هنوز دانشمندان به صورت قاطعي در اين زمينه قضاوت نمي‌كنند و سربسته مي‌گويند در ميان كواكب آسمان به احتمال قوي ستارگان (سياره‌هاي ) زيادي هستند كه داراي موجودات زنده‌اند ولي قرآن با صراحت اين حقيقت را بيان مي‌دارد كه در پهنه آسمان نيز جنبندگان زنده ، فراوان وجود دارد.» [20]
در حديثي از حضرت علي(ع)‌آمده است:
« هذه النجوم التي في السماء مدائن مثل المدائن التي في الارض مربوطة كل مدينة الي عمود من نور.»[21]
« اين ستارگاني كه در آسمان است شهرهايي همچون شهرهاي زمين هستند، هر شهري با شهر ديگر (هر ستاره‌اي با ستاره ديگر) با ستوني از نور مربوط است»
عبدالرزاق نوفل پس از ذكر يك مقدمه طولاني و نقل و قول‌هاي مختل فاز دانشمندان در مورد وجود حيات در سيارات ديگر مي‌نويسد:
قرآن كريم ده‌ها قرن قبل خبر از وجود حيات و جنبندگان در آسمان‌ها مي‌دهد همانگونه كه در زمين هستند و سپس به آياتي از جمله، آيه 29 سوره شوري استشهاد مي‌كند و از آن نتيجه مي‌گيرد كه خداوند مي‌تواند اهل آسمان‌ها و زمين را در يك جا جمع كند.[22]
عبدالغني الخطيب نيز با استدلال به آيه فوق در مورد وجود موجودات در كرات ديگر به نقل قول از ديگران مي‌پردازد و مي‌نويسد[23]:
زمخشري در تفسير خود مي‌گويد:
بعيد نيست در آسمان‌ها حيواناتي كه بر روي زمين راه مي‌روند آفريده شده باشد.[24]
و ابوالسعود در تفسير خود مي‌گويد: يا در آسمان حيواني آفريده شده باشد كه در آنجا مانند انسان در زمين راه برود.
فخر رازي هم بعيد نمي‌داند كه : خدا در آسمانها انواعي از حيوانات را آفريده باشد كه مانند مردمان روي زمين (در آسمان‌ها ) راه بروند.[25]
آية الله حسين نوري با ذكر اين نكته كه اخيرا برخي از دانشمندان فضايي شوروي اعلام كردند كه در كهكشان ما دست كم 1000 ميليون كره قابل زندگي وجود دارد ، مي‌نويسد:
« جالب اينكه از اين موضوع مهم در حدود چهارده قرن قبل قرآن مجيد با صراحت خبر مي‌دهد»
و سپس به آيه فوق (شوري/29) استدلال كرده و دو نكته از آن برداشت مي‌كند:
1ـ در آسمان‌ها نيز مانند زمين موجودات زنده وجود دارد.
2ـ هر موقع كه مشيت خدا اقتضا كند سكنه كرات آسماني و زمين با يك ديگر ملاقات خواهند كرد.[26]
و نيز در مقدمه كتاب اعجاز قرآن كه منسوب به علامه طباطبائي (ره) است، به همين آيه (شوري/29) در مورد وجود موجودات زنده در جهان بالا استدلال شده است.[27]
يكي از نويسندگان نيز با ذكر آيات فوق (شوري /29 ـ نحل /53 ـ نور /45) در مورد وجود جانوران در آسمان و حتي وجود گياهان و خانه‌سازي (بروج/2) استدلال كرده است. [28]
بررسي :
در مورد انطباق ايه فوق ( شوري / 29) با وجود حيات و موجودات زنده در كرات ديگر تذكر چند نكته لازم است:
1ـ واژه «سماء» و «سموات» در قرآن به چند معنا به كار مي‌رود: جهت بالاـ كرات آسماني ـ جو زمين و ....[29]
تفسير آيه فوق به وجود موجودات زنده در كرات ديگر وقتي صحيح است كه ثابت كنيم كلمه « سموات » در آيه مورد بحث به معناي كرات آسماني مي‌آيد.
در حالي كه ممكن است كسي احتمال دهد كه « سموات » در آيه فوق طبقات جو اطراف زمين است و مرد از دابة موجودات ريز ذره‌بيني (مثل ويروسها و ...) و درشت (مثل پرندگان) است كه در فضاي اطراف ما پراكنده‌اند. اما با اين حال مي‌توان گفت كه ممكن است مراد از آيه هر دو تفسير ( كرات آسماني و طبقات جو زمين ) باشد.
2ـ با توجه به اينكه هنوز وجود موجودات زنده در كرات ديگر از لحاظ علمي اثبات نشده و به صورت يك احتمال قوي از آن ياد مي‌شود لذا نمي‌توان به صورت قطعي، تفسير اول (وجود موجودات زنده در كرات ديگر ) را به قرآن نسبت داد و اين تفسير احتمالي هم اعجاز علمي قرآن را اثبات نمي‌كند.
3ـ اگر احتمال دوم (وجود موجودات ريز و درشت در جو اطراف زمين) را بپذيريم آيه فوق در قسمت حيوانات درشت (مثل پرندگان ) بيان يك واقعيت خارجي است كه همه بتوانند در فضا پرواز كنند اما در قسمت موجودات ريز ذره‌بيني با توجه به عدم اطلاع مردم عرب صدر اسلام از آنها مي‌توان گفت كه نوعي رازگويي علمي است كه علوم جديد بدان دست يافته است.
ولي با توجه به احتمالي بودن تفسير فوق و اينكه اين مطلب از نوع يافتن مصداق جديد براي كلمه « دابة » است نمي‌توان آن تفسير و معنا را در شمار اعجاز علمي قرآن به حساب آورد.
ب ـ آياتي كه تعبير « مشارق و مغارب » و « العالمين» دارد:
برخي از صاحب‌نظران از تعبير « مشارق ومغارب» (معارج / 40 - صافات /5) در قرآن و نيز از كلمه « العالمين» (جهانها) كه هفتاد و سه مرتبه در قرآن آمده است، خواسته‌اند استفاده كنند كه :
« قرآن مجيد با صراحت اعلام مي‌كند كه خدا پروردگار چندين جهان است. و اينكه خورشيدهاي فراوان ديگري وجود دارد كه آنها هم نورافشاني مي‌كنند و مشرق و مغرب دارند.»[30]
ايشان مي‌نويسند:
« باري كلمات مشارق، مغارب و العالمين، به خوبي ما را روشن مي‌گرداند كه تعداد فراواني خورشيد و جهان وجود دارد كه همانطوري كه ما تحت پرورش و ربوبيت خداود قرار داريم آنها نيز مشمول عنايت و ربوبيت خدا هستند اما هنوز بشر نتوانسته است حقايق آن عوالم را درك كند و به همنوعان خود عرضه كند و با تمدن‌هاي ديگر مقايسه و ارزيابي نمايد.»[31]
1ـ كلمه « العالمين » جمع عالم و از ريشه « العلم» به معني اثر و نشانه است و لذا به نشانه‌هاي راهها و پرچمها سپاه نيز علم گويند. اما در مورد اينكه به جهان « عالم » گويند و در قرآن تعبير « عالمين» آمده چند احتمال وجود دارد.
اول : اينكه عالم نام تمام انسانها و موجودات جهان باشد چرا كه نشانه‌هايي است كه دانسته مي‌شود و بوسيله آن خدا شناخته مي‌شود (جهان‌ها).
دوم : مقصود عالم جن، عالم انسان، عالم آب و ... باشد(جهانيان).
سوم: مقصود انسانهاي عالم و فاضل باشد(جهانيان).[32]
برخي از مفسران نيز در مورد كلمه « العالمين » مي‌نويسند: « مجموعه‌اي از موجودات مختلف كه داراي صفات مشترك و يا زمان و مكان مشترك هستند مثلاً مي‌گوييم عالم انسان و عالم حيوان و عالم گياه و يا مي‌گوييم عالم شرق و عالم غرب و عالم امروز و عالم ديروز... و هنگامي كه عالم جمع بسته مي‌شود اشاره به تمام مجموعه‌ةاي اين جهان است.»[33]
صاحب تفسير المنار، عالمين را تنها شامل انسانها مي‌داند واين مطلب را از امام صادق(ع) نقل مي كند.[34]
با توجه به مطالب فوق نمي‌توان به صورت قطعي ادعا كرد كه مراد از « عالمين » همان « جهان‌ها» باشد كه هر جهان شامل خورشيد، زمين و موجوداتي مثل انسان باشد چرا كه اين مطلب از كلمه « عالمين » در نمي‌آيد ( هر چند كه ممكن است در جاي خود مطلب درستي باشد). بلي مي توان يك مطلب را به صورت يك احتمال در كلمه « عالمين » مطرح كرد.
2ـ در مورد تعبير « مشارق و مغارب» هم با توجه به گردش زمين به دور خورشيد و اين كه از نظر علمي هر لحظه مشرق و مغرب جديدي داريم، چند احتمال وجود دارد:
الف ـ به تعداد روزها مشرق و مغرب داريم و روايتي از علي (ع) نيز اين معنا را تأييد مي‌كند.
ب ـ به تعداد مكانها در زمين مشرق و مغرب داريم.[35]
پس تعبير مشارق و مغارب قرآن دليلي بر وجود كرات مسكوني ديگر و موجودات زنده در آنها نيست.
ج ـ آياتي كه تعبير « من في السموات » و « ما في السموات » و امثال آنها دارد:
يكي از صاحب‌نظران مي‌نويسد: با وجود اين مي‌توانيم بگوييم عقل متفكر منحصر به اين عالم هستي نيست زيرا موجود شبيه انسان در بعضي از ستارگان (سيارات) ديگر نيز يافت مي‌شود در حالي كه تنها در كهكشان ما بر حسب محاسبات رياضي احتمالي، تعداد ستارگان از دو ميليون كمتر نيست و از نقطه نظر ديني، بدون شك شبيه انسان در غير زمين وجود دارد به اين سخن خداوند متعال توجه بفرماييد:
« قل ربي يعلم القول في السماء و الارض و هو السميع العليم»[36]
« (اما پيامبر) گفت: پروردگار من همه سخنان را چه در آسمان باشد و چه در زمين مي‌داند او شنوا و داناست.»
و نيز مي‌فرمايد:
« يسئله من في السموات و الارض كل يوم هو في شان» [37]
« تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند از او تقاضا مي‌كنند و او هر روز در شأن و كاري است.»[38]
از جمله كساني كه به اين آيات درمورد وجود حيات و موجودات زنده در آسمان‌ها استدلال كرده است عبدالرزاق نوفل است.[39]
عبدالغني الخطيب نيز به برخي از آيات فوق استدلال كرده است و سپس مي‌نويسد:
«پس كلمه (‌ما في السموات و من في الارض) به طور كلي و عمومي كلمه، به آفريده‌هاي دانايي مخصوصا به فرشتگان اشاره مي‌كند.»[40]
تذكر: احتمال وجود انسانهايي شبيه ما، در كرات ديگر از نظر علمي قابل توجه است اما آنچه كه ايشان به طور قطعي از اين آيات استفاده مي‌كند صحيح به نظر نمي‌رسد و حداكثر مي‌توان به صورت يك احتمال در كنار احتمالات ديگر ذكر شود و آياتي كه مورد استشهاد قرار گرفته است بر مطلب ايشان دلالت صريح ندارد بلكه ظهور در آن مطلب هم ندارد چرا كه ممكن است مراد از « من» (كساني ) و « قول» (سخن) اعم از سخن انسان و غير انسان باشد يعني مراد سخن فرشتگان و اجنه و انسان‌ها و سؤال و درخواست آنها از خدا باشد كه انسان‌ها در زمين و بقيه در آسمان‌ها هستند.
د: « لايسمعون الي الملا الاعلي » [41]
يكي از نويسندگان اين آيه را اينگونه ترجمه كرده است: « به طوري كه نمي‌توانند به سوي مردم بالاتر گوش فرا دارند»
سپس به اين آيه در مورد «وجود موجودات زنده در كرات ديگر» استدلال كرده است و مي‌نويسد:
« با وجود اكتشافات علمي متعدد، در مورد وجود زندگي در كرات ديگر شكي باقي نمانده است. در زمان نزول قرآن، دانش بشري تا حدي رسيده بود كه زمين را مركز عالم پنداشته و تمام ستارگان ،‌ ماه و خورشيد را دور زمين در حال گردش مي‌پنداشتند. مردم آن زمان ،‌ ستارگان را ميخ‌هاي نوراني آسمان مي‌پنداشتند: در زمان اگر گفته مي‌شد در ستارگان ديگر زندگي وجود دارد گوينده را ديوانه مي‌انگاشتند. در چنين زماني اين آيات نازل شد و به انسان‌ها اعلام كرد كه در ستارگان و كرات ديگر موجودات زنده، حتي قوي‌تر و پيش‌رفته‌تر از انسان‌هاي زمين وجود دارد.»[42]
تذكر: در مورد كلمه « الملأ الاعلي » در تفاسير اينگونه آمده است: « ملأ اعلي به معني فرشتگان عالم بالاست زيرا « ملأ» در اصل به جماعت و گروهي گفته مي‌شود كه بر نظر واحدي اتفاق دارند و چشم ديگران را با اين هماهنگي و وحدت پر مي‌كنند...
ولي هنگامي كه توصيف به « اعلي » مي‌شود اشاره به ملائكه كرام و فرشتگان والا مقال حق است.»[43]
ولي نويسنده سطور بالا معلوم نيست كه در ترجمه آيات قرآن به چه منبع لغوي يا تفسيري استناد كرده كه « الملأ الاعلي» را به معناي « مردم بالاتر » آورده است. و لذا هر چند اصل سخن ايشان قابل توجه است اما استناد ايشان به آيه فوق صحيح به نظر نمي‌رسد.
هـ ـ « الله الذي خلق سبع سموات و من الارض مثلهن»[44]
« خدا همان كسي است كه هفت آسمان و همانند آنها ( هفت ) زمين آفريد. »
دكتر موريس بوكاي با استدلال به آيه فوق و آياتي كه كلمه « العالمين » دارند مي‌نويسد:
« بنابراين آسمانها متعددند و زمين‌ها نيز و اين يكي از بزرگترين شگفتيهاي خواننده جديد قرآن است كه در متني از آن زمان اعلام اين مطلب را بيابد كه زمين‌هايي مانند زمين ما مي‌توانند در جهان يافت شوند كه انسان‌ها هنوز در زمان ما نتوانسته‌اند وارسي كنند.»[45]
و سپس با ذكر تعدد جهان‌ها و اينكه در كهكشان ما احتمالاً بايد نيمي از صد ميليارد ستاره، مانند خورشيد، داراي منظومه سياره‌اي باشند، مي‌نويسد:
« منظومه‌هاي سياره‌اي، با وضوح تمام به وفور در جهان پراكنده‌اند منظومه شمسي و زمين يگانه نيست... و در نتيجه زندگي همانند سياراتي كه به آن پناه مي‌دهند در تمام جهان آنجاهايي كه شرايط لازم براي شكفتگي و بسط يافت شود پخش گرديده است.»[46]
در مورد كلمه « مثلهن » ( زمين مثل آسمانها ) مفسران بسيار سخن گفته‌اند كه آيا مراد شباهت در تعداد يا شباهت در تركيب و ... است.[47]
بر فرض كه ثابت شود تعداد هفت زمين ( يا تعداد كثيري زمين ) در جهان وجود دارد اين مطلب به صورت قطعي ثابت نمي‌كند كه در آنها هم موجودات عاقلي مثل انسان‌ها وجود داشته باشد و فقط احتمال حيات در آنها تقويت مي‌شود.
با توجه به آيات و تفاسير و نكات علمي و بررسي كه از هر آيه نموديم مي‌توانيم بگوييم كه :
اولاً در ميان آيات مطرح شده فقط آيه اول (شوري/29) و آياتي كه « العالمين» در آنها آمده است به صورت احتمالي دلالت بر وجود موجودات زنده در كرات ديگر مي‌كنند.
اما با توجه به اين كه از طرفي احتمالات ديگر در همين آيات وجود دارد و از طرف ديگر وجود موجودات زنده در كره‌اي غير از زمين هنوز به اثبات نرسيده است پس نمي‌توان به صورت قطعي اين تفسير (وجود موجودات زنده در كرات ديگر) را به آيات فوق نسبت داد.
در نتيجه اين آيات بر اساس يك تفسير احتمالي نوعي رازگويي علمي از آينده است كه هنوز مطلب علمي آن توسط دانشمندان به اثبات نرسيده است پس نمي‌توان گفت كه اين ايات دلالت بر اعجاز علمي قرآن دارد. مگر آنكه وجود موجودات زنده ( و بويژه عاقل) در كرات ديگر به صورت قطعي در حوزه علوم تجربي ثابت شود.

منابع و پي‌نوشت‌ها :
[1]شورا / 29 .
[2] رحمن /29.
[3] نحل /49.
[4] اسراء / 44.
[5] طلاق /12.
[6] انبياء/4.
[7] صافات / 6ـ 8.
[8] ترجمه اين آيه از : مهندس جعفر رضايي‌فر، قرآن و آخرين پديده‌هاي علمي، ص 133.
[9] براي اطلاعات بيشتر از هيئت جديد و قديم ر.ك: مبحث حركت خورشيد در همين نوشتار.
[10] ايزاك آسيموف، اكتشافات قرن بيستم (سيارات)، ص 67ـ68، ترجمه علي رضا توكلي صابري.
[11] استاد حسين نوري، دانش عصر فضل، ص 168 به نقل از اطلاعات، 7/7/1343.
[12] استاد حسين نوري، دانش عصر فضا، ص 168، از دانستني‌هاي جهان علم،‌ 227 نقل مي‌كند.
[13] همان، ص 167.
[14] القرآن و العلم الحديث ، ص 200 ـ 214.
[15] همان، ص 209.
[16] قرآن و علم امروز، ص 221 ـ 222 و دراصل عربي كتاب: اضواء من القرآن علي الانسان و نشأة الكون ، مكتبة دارالفتح، دمشق 1390 هـ ، ص 228.
[17] همان، ص 222 و 223.
[18] شوري /29.
[19] برگرفته از الميزان، ج 18، ص 58.
[20] برگرفته از تفسير نمونه، ج 20، ص 436ـ439.
[21] سفينة البحار. ج 2، ص 574ماده « نجم» از تفسير علي بن ابراهيم نقل مي‌كند.
[22] القرآن و العلم الحديث ، ص 214 ـ 216.
[23] قرآن و علم روز، ص 229.
[24] الكشاف ، ج 4، ص 225، المكتب الاعلام الاسلامي، قم ، 1416 ق.
[25] فخر رازي، التفسير الكبير، ج 27، ص 171، طبع سوم ، بي‌تا، بي‌نا، بي‌جا.
[26] دانش عصر فضا، ص 168ـ169.
[27] استاد علامه سيد محمد حسين طباطبائي، اعجاز قرآن، ص 15، ويراسته علي رضا ميرزا محمد.
[28] عباسعلي محمودي، ساكنان آسمان از نظر قرآن ،ص 95ـ99.
[29] ر.ك: تفسير نمونه، ج 1، ص 165ـ166.
[30] ر.ك: مصطفي زماني،‌پيشگويي‌هاي علمي قرآن، ص 34ـ35، انتشارات پيام اسلام،‌1350 ش.
[31] ر.ك: مصطفي زماني،‌پيشگويي‌هاي علمي قرآن، ص 34ـ35، انتشارات پيام اسلام،‌1350 ش.
[32] ر.ك: مفردات راغب اصفهاني، ماده علم.
[33] ر.ك: تفسير نمونه، ج 1، ص 30.
[34] تفسير المنار، ج 1، ص 51.
[35] ر.ك: تفسير نمونه، ج 25، ص 45 و نيز اطيب البيان، ج 13، ص 198 وتفسير صافي، ج 5، ص 229 و نورالثقلين،‌ج 5، ص 420.
[36] انبياء/4.
[37] رحمن /29.
[38] ر.ك: دكتر محمد جمال الدين الفندي، شگفتيهاي اعجاز در قرآن كريم، ترجمه سيد حسين ميردامادي، انتشارات بنياد پژوهشهاي اسلامي، آستان قدس رضوي، 1371 ش، ص 139ـ140.
[39] القرآن و العلم و الحديث ، ص 215.
[40] عبدالغني الخطيب ، قرآن و علم امروز، ص 228ـ238، ترجمه دكتر اسدالله مبشري. (عبارت فوق در ص 230 است.)
[41] صافات /8.
[42] مهندس جعفر رضايي فر، قرآن و آخرين پديده‌هاي علمي (اعجاز علمي قرآن)، ص 133ـ135.
[43] تفسير نمونه، ج 19، ص 18.
[44] طلاق /12.
[45] مقايسه آي ميان تورات،‌انجيل، قرآن و علم ،‌ص 189ـ192.
[46] همان، ص 198 و 199.
[47] ر.ك: تفسير الميزان، ج 19، ص 326 و نيز تفسير اطيب البيان، ذيل آيه طلاق/12. و نيز بحث هفت آسمان در همين نوشتار.

 


منبع : پژوهشي در اعجاز علمي قرآن الف